تولدت مبارک
عشقه مامانی از روز پنج شنبه دست بکاره دادن کارت های دعوته مهمونامون شدیم عشقه مامانی از روز پنج شنبه دست بکاره دادن کارت های دعوته مهمونامون شدیم بابا کارته دکتر چـــــــن استادش و نولیدا یکی از کارمندا که بخاطره اینکه بچه داره دعوت شده بود رو داد که به من اس ام اس داد دکتر چن نمیاد و اولین ضد حال به من خورده شد آخه اینجوری نولیدا تک می افتاد دمق شده بودم خیلی ، عصر دوباره با بابا راهی خونه دوستامون شدیم رفتیم خونه تنها خانواده باقی مونده که کارتشو که دادم گفت ملی ما یه سفر فوری برامون پیش اومده باید بریم نمی دونم چرا اینقدر حالم گرفته شده بود با غصه راهی بقیه خونه ها شدیم یه کم هم گردو آورد...